English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3780 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
activating effect of functional group U گروه فعال ساز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
functional group U گروه عاملی
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
activating U کنش ور کردن
activating U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activating U فعال کردن تخلیص کردن
activating U به فعالیت پرداختن
activating U بازگشت بازیگر به زمین
activating U به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating U تخلیص کردن
activating U فعال کردن
reticular activating system U دستگاه فعال ساز شبکهای
ascending reticular activating system U دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional <adj.> U کارکردی
functional U مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional U وابسته به شغل وپیشه
functional U وفیفه دار
functional U تابعی وفیفه مندی
functional U مربوط به نحوه کار چیزی
functional U سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional U اصول مبادی
functional U اصلی
functional U اساسی
functional U کارکردی
functional U در حال کار
functional U تابعی
functional <adj.> U بدرد خور
functional <adj.> U قابل استفاده
functional <adj.> U سودمند
functional <adj.> U درست
functional <adj.> U شایسته
functional <adj.> U اجرا شدنی
functional <adj.> U به درد بخور
functional <adj.> U مفید
functional <adj.> U باصرفه
functional <adj.> U دارای مزیت
functional <adj.> U قابل اجرا
functional <adj.> U عملی
functional <adj.> U هدفمند
functional <adj.> U مناسب
functional analysis U آنالیز تابعی [ریاضی]
functional design U طرح وفیفه مندی
functional design U طرح وفیفهای
functional programming U برنامه نویسی تابعی
functional finance U سیاست مالی اصولی
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional defect U نقص کارکردی
functional distribution U توزیع اساسی
functional disorders U اختلالهای کارکردی
functional diagram U نمودار وفیفه مندی
functional maps U نقشههای کارکردی
functional fixedness U تثبیت کارکردی
functional description U شرح وفیفهای
functional validation U اعتباریابی کارکردی
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional specification U مشخصه عملیاتی
functional unit U واحدعملیاتی
functional team U تیم اجرایی
functional team U تیم عمل کننده
functional unit U واحد وفیفه مند
functional unit U واحد در حال کار
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
functional relationship U رابطه تابعی
functional deafness U ناشنوایی کارکردی
functional psychology U روانشناسی کارکردی
functional character U دخشه وفیفه بندی
functional blindness U نابینایی کارکردی
functional autonomy U خود مختاری کارکردی
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
functional psychosis U روان پریشی کارکردی
functional relation U رابطه تابعی
functional principle [Technology] U عاملیت
functional residual capacity U فرفیت باقیمانده عملی
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
functional principle [Technology] U کارکرد
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
functional condition code U کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U ناوگروه
group U دسته
group U گروه
group U انجمن
group U جمعیت گروه بندی کردن
group U دسته دسته کردن
group U جمع شدن
group U گروه رزمی
group U حزب
group U شیعه
out group U برون گروه
group U جمع اوری چندین چیز با هم
t group U گروه حساسیت اموزی
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
t group U گروه T
group U مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
group U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group U نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
we group U گروه خودی
in group U گروه خودی
group U مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
formal group U گروه رسمی
group factors U عاملهای گروهی
group dynamics U پویش گروهی
gas group U گروه گاز
group frequency U بسامد گروهی
experimental group U گروه ازمایشی
management group U ائتلاف چند شرکت
group identification U همانند سازی گروهی
group index U شاخص گروه
group dynamics U مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
group drive U محرکه گروهی
group discussion U بحث گروهی
group acceptance U پذیرش گروهی
group analysis U تحلیل گروه
group captain U سرهنگ هوایی
group casting U ریخته گری
group casting U ریخته گری گروهی
group consciousness U اگاهی گروهی
group contagion U سرایت گروهی
extra-group U ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
feeding group U گروه تغذیه کننده
feeding group U قسمت خوراک دهنده
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
group index U اندیس گروه
side group U گروه جانبی
pile group U دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
phosphoryl group U گروه فسفریل
open group U گروه باز
norm group U گروه هنجار
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
natural group U گروه طبیعی
user group U گروه استفاده کننده
user group U گروه کاربران
minority group U گروه اقلیت
membership group U گروه عضویت
marginal group U گروه حاشیهای
within group variance U پراکنش درون گروهی
local group U گروه محلی
leaving group U گروه ترک کننده
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
point group U گروه نقطهای
thiocarbonyl group U گروه تیوکربونیل
primary group U گروه نخستین
shot group U گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
spelling group U حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
selected group U گروه گزیده
standardization group U گروه معیاریابی
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
substituent group U گروه استخلافی
salvage group U تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
symmetry group U گروه تقارن
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
repeating group U الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
reference group U گروه مرجع
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task group U گروه ماموریت زمینی
product group U کالاهی مشابه
adverbial group U گروه قیدی
ginger group U افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
group practice U گروهپزشکی
group teaming U ریخته گری گروهی
group structure U ساخت گروهی
group separator U جداساز گروه
group selector U سلکتور گروهی
group rendezvous U نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group printing U چاپ گروهی
group pressure U فشار گروهی
group of targets U گروه هدفها
group of targets U گروه اماجها
group norms U هنجارهای گروهی
group membership U عضویت گروهی
group mark U علامت گروه
group mark U نشان گروه
group interview U مصاحبه گروهی
group test U ازمون گروهی
group theory U نظریه گروهها
group theory U نظریه گروهی
interest group U علایقگروهی
noun group U گروهکلمات
splinter group U گروهجداییطلب
infinite group U گروه نامتناهی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
sporadic group U گروه نامنظم [ریاضی]
cyclic group U گروه دوری [ریاضی]
finite group U گروه متناهی [ریاضی]
hydrogxyl group U گروه هیدروکسیل
group velocity U سرعت گروهی
management group U ائتلاف تجاری
coordinated group U گروه کوئوردینانسی
bridged group U گروه پل شده
boat group U ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
between group variance U پراکنش میان گروهی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
beach group U گروه خدمات ساحلی
Recent search history Forum search
2مهرآسا
1اکیپ دختر و پسر
1گردش علمی
1internalising somatic systems
1rhodamine
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
0implication
1Temporal filtering یعنی چه
8what is prosthetic group mean in persian
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com